شاید خیلی به نظر غیر عاطفی به نظر برسه، اما به باور من دوست داشتن و عاشق بودن یه چیز درک نشدنی و تنها متصل به عواطف نیست. دوست داشتن داستان هزینه و فایده است. اینکه چقدر برای یه نفر هزینه میکنی و چقدر در مقابل دریافت میکنی.
مثلا همسر من، کلی چیزهای جدید و باحال همیشه به من یاد میده، با من حرف میزنه و توی زندگی شخصی و کاری باعث پیشرفتم میشه، بهم انگیزه میده و به ناراحتی هام گوش میده و همیشه تشویقم میکنه به پیشرفت. حرف هام رو میشنوه بدون اینکه قضاوتم کنه.
به من کمک میکنه هر چه بیشتر خودم باشم و حتی تو این مسیر گاهی از من بیشتر برای اینکار تلاش میکنه.
من همسرم رو دوست دارم به خاطر همین چیزا، همین هزینه هایی که برای من میکنه، این هزینه کردن یعنی دوست داشتن.
اصلا نمیتونم کسانی رو درک کنم که وقتی یه آدمی که تو زندگیشون هست اذیتشون میکنه و عذاب میبینن رو دوست دارن، وقتی کسی شما رو اذیت میکنه و انقدر از بودن در کنارش سختی میکشید چطوری دوستش دارید؟ چرا وقتی بهتون میگیم ولش کن میگی نمیتونم! دوستش دارم!
در واقع معمولا این نتونستن برای دوست داشتن نیست، بلکه برای هزینه هاییست که بعد رفتن اون آدم باید توی زندگیت بدی، مثلا اینکه نمیخوام تنها باشم، یا اگه طلاق بگیرم خانواده ام قبولم نمیکنن، یا از لحاظ مالی برام نمی ارزه که بخوام از این آدم جدا بشم.
وقتی میبینم آدم ها دارن ازدواج میکنن یا طلاق میگیرن و ... و مسائل زندگیشون رو میشنوم، همیشه با یه رویکرد دیگه باهاشون حرف میزنم، مثلا -چرا وقتی پول نداری میخوای عروسی بگیری؟ وقتی پول نداری چرا جهیزیه میگیری؟
میتونی وسایل دست دوم بگیری و بری سر خونه زندگیت، یا اینکه چطور خواسته هاتون رو بگید و نیافتید در بازی رسم و رسوم و اجتماع. یا اگه میخوای جدا شی جدا شو دیگه، هزینه هاشم بده. اما نمون در یه زندگی ای که دوست نداری اونم به خاطر اجتماع، حرف مردم یا ترس.
معمولا اینجور مواقع به من و همسرم میگن، شما با بقیه زوج ها فرق دارید، خودتون رو مقایسه نکنید با زوج های دیگه. این چیزها که شما میگید در زندگی ما جواب نمیده.
آره من و همسرم فرق داریم، اما نه به خاطر اینکه شانس آوردیم که هم دیگه رو پیدا کردیم و اتفاقی بوده!
ما هزینه دادیم برای اینکه اینجوری زندگی کنیم، مستقل و با درک متقابل. ما حمایت جامعه رو قبول نکردیم و با سختی تلاش کردیم، اما نتیجه اش این شده که الان هیچ کس به خودش اجازه نمیده در زندگی ما دخالت کنه، نتیجه اش این شده که ما تلاش کردیم و الان قدر این زندگی که باهم ساختیم رو میدونیم. پس به ما نگید شانس آوردید! در این که بخت و سرنوشت با ما یار بوده و ما با هم آشنا شدیم شکی نیست، اما مطمئن باشید اگر همین ما با یه رویکرد دیگه زندگی میکردیم، نتیجه یه شکل دیگه بود.
شاید باورش براتون سخت باشه، اما ما وقتی با هم آشنا شدیم این قول رو به هم دادیم که هیچ وقت به زور با هم زندگی نکنیم. با هم آشنا شدیم و دوست داشتیم با هم زندگی کنیم و یکم نگران بودیم، اما گفتیم جای نگرانی نیست، چون هر جا به این نتیجه رسیدیم که نمیخواییم با هم زندگی کنیم میتونیم طلاق بگیریم و هم دیگه رو اذیت نکنیم.
این مسئله باعث شد که ما با آرامش بیشتری زندگیمون رو شروع کنیم.
حالا به نظر شما دوست داشتن هزینه فایده است؟