این خوشگله چون... اون زشته چون...

آیا تاکنون به این موضوع فکر کرده‌اید که «زیبایی» واقعاً چیست؟
چرا برخی چیزها به نظرمان زیبا هستند و برخی دیگر نه؟

آیا «زیبایی» چیزی ذاتی درونِ چیزهاست؟

خب، اگر اهل علم باشید باید پاسخ‌تان این باشد که «زیبایی» صرفاً چیزی ذهنی است که درون مغز ما شکل می‌گیرد. برای مثال گل‌ها به خودیِ خود زیبا نیستند، اما چون مغز ما بابت دیدن آن‌ها به ما پاداش می‌دهد، لذتی را که از دیدن گل‌ها می‌بریم به زیباییِ آن‌ها تعبیر می‌کنیم. همان‌طور که وقتی چیزی حاوی قند می‌خوریم، مغزمان بابت رساندن گلوکز؛ یعنی سوخت اولیۀ مغز؛ به ما پاداش می‌دهد. پاداشی که نامش را «شیرین بودن» گذاشته‌ایم!

https://vrgl.ir/xdNsm

در جهانِ خارج از ذهن و مغزِ ما، چیزی به نام «زیبایی» اصولاً معنا و مفهوم خاصی ندارد.

روانشناسی فرگشتی (Evolutionary Psychology) شاخه ای از روانشناسی است که اصول فرگشت را برای تبیین رفتار و شناخت انسان از جمله در ادراک زیبایی به کار می‌گیرد.

بر اساس روانشناسی فرگشتی، ترجیحات زیبایی در ذهن ما تا حد زیادی تحت‌تأثیر انتخاب طبیعی و انتخاب جنسی است. یعنی مغز ما صفاتی را که برای بقا و تولیدمثلِ اجدادمان در محیطِ زندگی‌شان سازگارتر بودند برمی‌گزیند و بابت آن‌ها به ما پاداش می‌دهد. این پاداش معمولاً در قالب هورمون‌هایی نظیر دوپامین، اُکسی‌توسین، اندورفین و... است.

اما بیایید ببینیم بر پایۀ روانشناسی فرگشتی، برای مثال چه عواملی بر ادراک زیبایی ما از یک چهره یا بدن تأثیرگذارند؟ یعنی ما (به طور میانگین) چه جور انسانی را زیباتر می‌دانیم؟

خب می‌توان چند مورد اصلی را نام برد اما باید دانست که هیچ موضوعی در حوزۀ شناخت و رفتار جانور پیچیده‌ای به نام انسان به این سادگی‌ها نیست و عوامل دخیل در آن بسیار گوناگون و درهم‌تنیده‌اند.

میانگین: ترجیح چهره و بدنی که نزدیک به میانگین جمعیت است که ممکن است نشان دهنده تنوع ژنتیکی و سلامت باشد.
تقارن: ترجیح چهره‌ها و بدن‌های متقارن که ممکن است نشان‌دهندۀ ثبات رشد و مقاومت در برابر انگل‌ها باشد.
دوگانیِ جنسی: ترجیح چهره‌ها و بدن‌هایی که ویژگی‌های جنسیت دلخواه را نشان می‌دهند؛ یعنی به طور ساده چهرۀ مردانه برای مردها و چهرۀ زنانه برای زن‌ها. پارامترهایی مانند موهای صورت، اندازۀ فک، نسبت دور کمر به باسن و زیر و بمیِ صدا از جملۀ این مواردند که می‌توانند نشان‌دهندۀ باروری، وضعیت هورمونی و کیفیت‌های مطلوب ژنتیکی باشند.
جوانی: ترجیح چهره‌ها و بدن‌هایی که ویژگی‌های جوانی مانند پوست صاف، لب‌های پر و چشم‌های درشت را نشان می‌دهند، یعنی پارامترهایی که نشان‌دهندۀ پتانسیل باروری و سلامت‌اند.

اما... اما باز باید یادآوری و تأکید کنم که فرگشت، فرایندی کور و بدون هدف است و همۀ این‌ها که گفتیم به این معنا نیست که مثلاً پدران ما، زنانی را که نسبتِ کمر به باسنِ مناسبِ باروری داشته‌اند را انتخاب می‌کردند تا نسل خود را گسترش دهند... راستش را بخواهید آن‌ها حتی تا همین اواخر از رابطۀ میان آمیزش جنسی و باروری و ایجاد فرزند چیزی نمی‌دانستند!
در نگاه فرگشتی همیشه باید با نوعی وارونگی به مسایل نگاه کنیم، به این صورت که:
آن دسته از اجدادمان که تصادفاً در نظرشان زنان بارورتر (سینه‌های بزرگ، نسبت کمر به باسن مناسب و...) جذاب‌تر بودند، فرزندان بیشتری از خود به جای گذاشتند و این ژن را در خزانۀ ژنیِ انسان‌ها بیشتر گستردند و آن‌هایی که زنان دیگری را جذاب‌تر یافتند، نقش کمتری در خزانۀ ژنی بازی کردند و حتی بسیاری از آن‌ها نسلی از خود به جای نگذاشتند تا پدرانِ ما شوند!
پس اینک ما فرزندانِ آن‌هایی هستیم که از این ویژگی‌ها خوش‌شان می‌آمده و به همین دلیل ما هم (به طور میانگین) این ویژگی‌ها را جذاب (و زیبا) می‌دانیم.

ساده است، نه؟
البته که هیچ‌چیز، به ویژه اگر به انسان مربوط باشد، اینقدرها ساده نیست و هزاران پارامتر مختلف در هم دخیل‌اند. این که در این نوشتار کوتاه آمد، تنها بخشی از یک داستان پیچیده و درهم‌تنیده مربوط به مغز آدمی است.

کنجکاوباشید!

گوهردشت کرج - آذر 1402