اخیرا ویرگول به رسم هرساله ویدیویی را منتشر کرده است که احتمالا تمام شما آن را دیدهاید. همچنین شما می توانید با فشردن یک دکمه ویدیو را به همراه پستی از پیش نوشته منتشر کنید اما من قصد دارم در این نوشته دخل و تصرف کنم. در واقع تمام آن را پاک کرده و از نو متن خودم را بنویسم.
در دنیای آمار، همه چیز را باید با اعداد سنجید. دیگر مهم نیست پشت اعداد چیست. اگر عدد و آمار به اندازه کافی در اختیار داشته باشید با فرض ثابت ماندن احوالات فرد میتوانید با دقت نسبتا خوبی تشخیص بدهید وی امروز چه غذایی میخورد. چه کار میکند. کجا میرود و...
این موضوع در مورد اجتماع بسیار راحتتر است چرا که رفتارهای جمعی بسیار کندتر از رفتارهای شخصی واکنش نشان میدهند.
ما هرروز عمرمان در حال شمردن هستیم. سالهای عمرمان را میشماریم، ریالهای داخل حساب بانکیمان را میشماریم، تعداد کارهای خوبی که کردهایم و خلاصه هرچیز که بتوان شمرد را میشماریم. این میل بی حد و حصر به شمردن را درک نمیکنم. چرا باید بدانیم چندبار به همراه این کره خاکی دور خورشید گشتهایم؟ و چرا باید برایمان مهم باشد که فلانی ۱۰ بار کمتر یا بیشتر از ما چرخیده است؟
در دنیایی که همه چیز با عدد و رقم و ریال و دلار حساب میشود من دنبال آن چیزی هستم که شمردنی نیست.
ویرگول میگوید برای خواندن نوشتههای من ۱۲,۶۳۸,۷۲۸ ثانیه وقت صرف شده است اما نمیگوید چند نفر از آنها عمرشان را تلف کردهاند. در واقع من در سالی که گذشت بیش از ۱۴۰۰ نفر ساعت نیروی انسانی را به هدر دادم. اما آیا این اتلاف وقت مفید بود یا مضر یا بیاثر؟
ویرگول میگوید نزدیک به ۲۰۰ هزار کلمه نوشتم اما نمیگوید این کلمات چه تغییری در زندگی مردم گذاشته است. آیا جهان را جای بهتری کرده است یا بدتر؟
ویرگول میگوید من نزدیک به ۱۷ صدم ثانیه سرانه مطالعه دیجیتال کشور را بالا بردهام اما نمیگوید در چه جهتی این کار را کردهام.
در جهانی که همه به دنبال لایک و کامنت و سابسکرایب هستند و در حال درآمدزایی از این موضوعاتاند. من به دنبال چیز دیگری هستم. دنبال این هستم که نوشتهام در درجه اول برای خواننده مفید باشد. میخواهم جهان را یکبار دیگر از دید من ببینید. نمیدانم در این مسیر چقدر موفق بودهام. اما میدانم از این مسیر چه میخواهم. به امید روزی که شمردن را کنار بگذاریم و بیواسطه به یکدیگر توجه کنیم.