Geraa | گرا
خواندن ۱۴ دقیقه·۲ سال پیش

نقش انگلیس در کودتای رضاخانی

پس از ظهور استعمار و حضور درخاورميانه وتجزيه كشورهاي اسلامي ، رقابت بين دول استعماري براي تسلط وغارت منابع اين كشورها تلخ ترين روي داد تاريخي است كه واقع شده است؛ ايران كه سابقه تمدني و محوري در خاورميانه ودر بين كشورهاي اسلامي داشته افزون برآن از نظر جغرافيايي منطقه اي سوق الجيشي ومركز مواصلاتي مناطق مختلف بوده وامتياز نزديكي به آبهاي آزاد جهان وبنادر بزرگ وخليج فارس ودرياي عمان ودرياي خزر نيز به اهميت بيشتر آن افزوده است ؛ ازاينروي روس وانگليس بر سر نيل به آمال خود درايران انواع توطئه ها چيده وطرحهاي بزرگي ريخته وبه اجرا گذاشته اند ؛ پس از استقرار دولت قاجاريه درايران سلطه روسها وسيطره سياسي آنان منجر به دريافت امتيازات بزرگي از دولت وقت ايران گرديده  است ؛دراين ميان به جهاتي  انگليسي ها مهمترين رقيب روسها وديگر دولتهاي استعماري به شمار مي آمدند ومدام در پي اين بودند  كه جايگزين  روسها در نفوذ سياسي باشند تا منافع خودرا در هند نيز بهتر حراست نموده واز ايران نيز امتيازات بيشتري دريافت دارند ؛

بر اساس اين روند است كه نقش ونفوذ انگليس در ايران از نظر تحليل مورد پذيرش قرار گرفته ومقبول مي شود ؛ در كنار اين تجزيه وتحليل عقلي وعيني اسناد ومطالعات نيز مويد اين روند است كه به برخي از اين اسناد اشاره مي شود:

در نگاه كلي مي توان قدرت گيري رضاخان را در ايران معلول چند عامل دانست كه انگليس مستقيم يا غير مستقيم در پي تحقق اين آرمان بود .

1. مخالفت با شكل گيري دولت مشروطه وكارشكني واختلاف افكني بين مشروطه خواهان ؛ تلاش براي  انقراض حكومت قاجاريه كه وابستگي روسيه را داشت ؛[1]

2. طراحي كودتا و نقش عوامل انگليس در كودتا

پس از انقلاب اكتبر 1917 كه به سقوط تزارها انجاميد، دولت موقت روسيه براي ابراز حسن نيت در محو آثار تزاري، ژنرال بارون مايدل را كه آخرين فرمانده روسي تزاري در قزاقخانه بود به روسيه احضار كرد و يك ژنرال ديگر به نام كلرژه كه از افسران آزادي خواه بود را به رياست قزاقخانه در ايران معين نمود. كلرژه يكي از دوستان قديمي خود را به نام استاروسلسكي را به معاونت خود برگزيد و به ايران آورد. چند ماه بعد كه دولت ليبرال ها متزلزل شد و سخن از آمدن بلشويك ها و سقوط حكومت به دست لنين پيش آمد، استاروسلسكي كه سلطنت طلب و وفادار به تزار بود به كمك رضاخان زير پاي كلرژه را جارو كرد و كلرژه را وادار به استعفا كرد. استاروسلسكي براي مقابله با كلرژه يك افسر روسي به نام سرهنگ فيلد رتوف و يك افسر ايراني به نام رضاخان سوادكوهي را برگزيد. اما انگليسي ها با اين افسر روس مخالف بودند. از نظر انگلستان افسران روسي مي بايست از ايران بروند و امور به دست انگليسي ها مي افتاد. به اين خاطر آنان مردي را برگزيدند كه بتواند با همين نيروي قزاق كارها را بدست گيرد و كشوري مقتدر و كابينه اي نيرومند ايجاد كند و خلاصه فرشته نجات شود.

مقارن همين اتفاقات بود كه اردشير جي در 1917 با رضاخان ملاقاتي كرد و به شدت تحت تأثير او قرار گرفت. اردشير جي كسي بود كه رضاخان را براي نخستين بار به آيرون سايد معرفي كرد و آيرونسايد راه را براي كودتاي رضاخان هموار كرد و به ابتكار خود راه حل بهتري از طرح كرزن در نظر گرفت.

به نظر آيرونسايد تحميل قيموميت بر ايران و تحقير ملت ايران، روس هاي كمونيست را به پشت دروازه هاي هند و آب هاي خليج فارس مي رساند. بالعكس اتكا به غرور ملي ايرانيان و ميدان دادن به آنها كه خودشان با حفظ استقلال خود، سد پيشروي روس ها بشوند، منافع واقعي انگلستان را در خاورميانه بهتر حفظ مي كرد.

پنج نفر در شمار متحدين كودتا بودند كه هم قسم شدند و پشت قرآن را مهر كردند. «سيدضياء، رضاخان ميرپنج، ماژور مسعودخان، سرهنگ احمدخان اميراحمدي و كلنل كاظم خان سياح».

انگليسي ها پس از طراحي عمليات كودتا، نخستين قدم را در قزوين با تغيير فرماندهان روسي قزاق‌ها برداشتند و به جاي آنان، ژنرال‌هاي انگليسي را جايگزين نمودند. كلنل كاظم خان سياح هماهنگ كننده طرح‌ها در ارتباط با ژنرال هاي انگليسي بود.

با آشكار شدن اسناد و مدارك موجود، ترديدي در نقش عوامل بريتانيايي در راه‌اندازي و پيشبرد اهداف كودتا وجود ندارد. در اين ميان خاطرات ژنرال آيرونسايد و نيز وصيت‌نامه‌ي محرمانه‌ي اردشير جي ريپورتر و ديدگاه مورخين و محققين تاريخ معاصر ايران، آشكارا و به وضوح از نقش عوامل بريتانيا در تمهيد كودتاي سوم اسفند 1299 پرده بر مي‌دارد.

جان فوران در كتاب «مقاومت شكننده »در مورد كودتاي سوم اسفند و حد و ميزان نقش انگليس  مي نويسد : بي آن‌كه از تعادل خارج شويم براين نظريم كه انگليس نقش مهمي از طريق نفوذ نظاميان وعوامل سفارت خانه در كودتا داشته وقدرت گيري رضاخان داشته است..[2] از آنرو كه آيرونسايد با حمايت از رضاخان در زمستان 1299 به اورا به مقام فرماندهي فوج قزاق رساند، آيرونسايد در خاطراتش مي‌نويسد: يك ديكتاتور نظامي مي‌تواند مشكلات ايران را حل كند و ما امكان پيدا مي‌كنيم بي هيچ دردسري قوايمان را از ايران بيرون ببريم[3].

در روز 25 بهمن 1299 آيرونسايد به بغداد فراخوانده شد و به رضاخان يادآور شد كه از آن پس او فرمانده قواي قزاق است و مي‌تواند هر طور مناسب مي‌داند عمل كند و تنها از رضاخان قول گرفت كه احمدشاه را از سلطنت خلع نكند تا انتقال قدرت به آرامي صورت پذيرد ؛[4].

عصر روزي كه كودتا به وقوع پيوست سرتيپ هيك از سفارت انگليس به فرمانده سوئدي ژاندارمري تهران گوشزد كرد مقاومت در برابر قزاقان بي‌فايده است و روز بعد از وقوع كودتا نورمن وزيرمختار انگليس كه در قبل از كودتا در جريان كودتا بود به احمدشاه توصيه كرد به خواست كودتاگران تن در دهد. بعد از وقوع كودتا نرمن به دولت متبوع خود توصيه كرد از رژيم جديد حمايت كند زيرا براي منافع انگليس مناسب‌ترين دولتي است كه مي‌توانست پديد آيد[5].

يكي از محققين معتقد است  هر محقق يا مورخ بي‌غرضي كه كمترين آشنايي با جريانات سياسي اين دوره از تاريخ ايران داشته باشد مي‌داند كه طراح و نقشه‌كش حقيقي كودتاي سوم اسفند كسي جز آيرونسايد نبوده است. ملاقات‌هاي تاريخي وي با رضاخان در قزوين و تشويق كردن او به انجام كودتا در اغلب اسناد سياسي معتبر اين دوره از جمله در خاطرات خود آيرونسايد به وضوح تمام منعكس است. وي كه در اين تاريخ قرار بود براي تصدي پست مهمي عازم بغداد گردد يك هفته پيش از ترك ايران تمام تعليمات و ترتيبات كودتا را داده بود و همان روزي (اول اسفند، 1299) كه قرار بود قواي نظامي رضاخان از قزوين به تهران حركت كنند. آيرونسايد نيز با يك هواپيماي دو موتوره‌ي نظامي قزوين را به قصد بغداد ترك كرد[6].

ژنران آيرونسايد در ذيل حوادث مربوط به 23 فوريه‌ي1921م پنجم اسفند 1299ش در يادداشت‌هاي خود چنين مي‌نويسد «اطلاع پيدا كردم كه رضا‌خان نقشه‌ي كودتا را با موفقيت در تهران اجرا كرده است. وي به آن قولي كه در قزوين به من داده بود كه متعرض شاه نشود مردانه عمل كرده و اخلاص خود را به مقام سلطنت نشان داده است... تصور مي‌كنم همه‌ي مردم ايران بر اين عقيده باشند كه نقشه‌ي كودتا را من كشيده و اجراي آن‌را پشت پرده نظارت كرده‌ام و اگر راست مطلب را بخواهم بنويسم حقيقت هم همين است.»[7]

خانم نيكي آر، كدي در كتاب ريشه‌هاي انقلاب ايران در رابطه با نقش انگليس در كودتاي سوم اسفند 1299 مي‌نويسد: ‌مدارك كتبي كه بر شركت غير نظامي انگليس در اين كودتا دلالت كند در دست نيست. اما اكنون اين مطلب روشن شده كه فرمانده نيرو‌هاي انگليسي در ايران، ژنرال آيرونسايد، ابتدا به رضاخان كمك كرد كه قدرت را در تيپ قزاق به دست آورد و سپس او را به انجام كودتا تشويق نمود.[8]

نيكي كدي در كتاب ديگرش «ايران دوران قاجار و بر آمدن رضاخان» در تحليل نقش انگليس مي‌گويد: اسنادي كه اكنون در دسترس است نشان مي‌دهد كه انگليسي‌ها بر طراحي كودتا يا آنچه كه رهبران پس از به قدرت رسيدن مي‌بايست انجام مي‌دادند، نظارت نداشته‌اند. انگليسي‌ها با واداشتن احمدشاه به اخراج افسران روسي بريگاد قزاق در مهر 1299 غير مستقيم راه را براي كودتاگران هموار كردند. ژنرال آيرونسايد، فرمانده سپاهيان انگليس كه بر قزاق نفوذ داشت و انگليسي‌هاي ديگر كمك به آموزش قزاق‌ها و ژاندارمري را بر عهده داشتند. آيرونسايد روي رضاخان انگشت گذاشت و او را به مقام فرماندهي قزاق‌ها ارتقا داد. او (آيرونسايد) در خاطراتش مدعي است كه در تشويق و تأييد كودتا نقش داشته است. اسلحه و ساز و برگ قزاق‌هاي قزوين را انگليسي‌ها تأمين مي‌كردند و حقوقشان را نيز آنها مي‌پرداختند.

بعداً انگليسي‌ها بين سيدضياء و قزاق‌ها واسطه شدند. سپس نورمن وزيرمختار انگليس در اوايل فوريه (بهمن‌ماه) به كلنل اسميت پيشنهاد كرد سپاه قزوين را جانشين قزاق‌هاي سركش تهران كند و در زمان ورود نيرو‌هاي رضاخان به تهران نورمن به رئيس سوئدي پليس توصيه كرد دخالت نكنند و به شاه نيز توصيه كرد به‌عنوان تنها راه چاره به خواسته‌هاي آن‌ها تن در دهد.[9]

اردشير جي ريپورتر در وصيت‌نامه‌ي خود مي‌نويسد: ...به دستور وزارت جنگ در لندن و نايب‌السلطنه در هند، همكاري نزديك ژنرال آيرونسايد و من آغاز گرديد. من براي نظرات رضاخان درباره‌ي نيروي قزاق اعتبار فراواني قايل بودم و سرانجام او را به آيرونسايد معرفي كردم. آيرونسايد همان خصايلي را در رضاخان مي‌ديد كه من ديده بودم و هر دو براي اين مرد احترام زيادي قائل بوديم، با تدابير زياد كلنل، فرمانده و افسران روسي، لشكر قزوين را ترك گفتند و امور لشگر به دست فرمانده نيرو‌هاي انگليس در شمال ايران اداره مي‌شد. ملاقات آيرونسايد با رضاخان و تكرار آن حمايت انگليس از رضاخان باعث شد و سرانجام كودتا شكل گرفت[10].

مكي نيز معتقد است افرادي از جمله سردار اسعد بختياري از مالكين بزرگ و صاحب نفوذ، سالار جنگ از فئودال‌ها و صاحب گروه‌هاي مسلح، نصرت‌الدوله فيروز طرفدار قرارداد 1919م و سيدضياء‌الدين مدير روزنامه‌ي رعد و متمايل به سياست انگليس براي كودتا از طرف انگلستان در نظر گرفته شده بودند.[11]

در نهايت بنابر پيشنهاد آيرونسايد رضاخان فرمانده لشكر قزاق گرديد و در آستانه‌ي تصرف تهران سفارت انگليس با ژاندارمري و گروه‌هاي مسلح تماس گرفت كه در مقابل تصرف تهران مقاومت نكنند و به يگان‌هاي ژاندارمري كه مأمور پيشگيري شدند اسلحه كافي داده نشد و ضامن توپ‌ها را نيز بسته بودند. نورمن سفير انگليس ضمن ملاقات با شاه و دادن خبر كودتا، ضرورت آن‌را براي برقراري امنيت يادآور شده بود.[12]

آيرونسايد در خاطرات خود مي‌نويسد: آنچه ايران مي‌خواست يك رهبر بود. من در اين كشور تنها يك نفر را ديدم كه توانايي رهبري را داشت. او رضاخان بود. مردي كه در رأس تنها نيروي مسلح كارآي كشور قرار مي‌گرفت.[13]

آخرين گفتگويي كه بين رضاخان و آيرونسايد صورت گرفت، آيرونسايد حاضر شد با دو شرط به رضاخان اجازه دهد كه قدرت را در تهران بدست گيرد:

الف) تضمين دهد در حين خروج انگليسي‌ها از ايران به آنها حمله نكند.

ب) براي سرنگوني احمد شاه دست به يك عجولانه نكند.[14]رضا خان به هردو تعهد پاي بند بود

فردوست مي نويسد : رضاخان عامل انگليس بود و در اين ترديدي نيست. كودتاي 1299 هـ . ش طبق اسنادي كه ديده‌ام و يا شنيده‌ام در ملاقات ژنرال آيرونسايد انگليسي با رضاخان، با حضور ضياءالدين طباطبايي برنامه‌ريزي شده و پس از كودتا هم پنج سال طول كشيد تا رضاخان، به سلطنت رسيد. در اين مدت، رضاخان سردارسپه و وزير جنگ و نخست‌وزير شد.[15]

يحيي دولت‌آبادي، سيدضياءالدين مدير روزنامه‌ي رعد و رفقاي كميته‌اي او ــ كميته‌ي آهن و فولاد يا كميته‌ي زرگنده ــ را قوه‌ي ايراني سياسي و رضاخان سرتيب قزاق را قوه‌ي اجراكننده‌ي نظامي براي كودتاي سوم اسفند مي‌داند كه اسمايس انگليسي دستوردهنده و اداره‌كننده‌ي آن مي‌باشد و محمودخان مديرالملك، مسعودخان سرهنگ، منوچهرخان طبيب و ميرزا كريم‌خان گيلاني را از اعضاي آن معرفي مي‌كند و معتقد است : «...كميته‌ي زرگنده مركز سياست انگليس است در تهران در قسمتي كه بايد به دست ايرانيان انجام بگيرد.»[16]

رضاخان در حضور حاج ميرزا يحيي دولت‌آبادي و دكتر مصدق و ديگران به صراحت از حمايت بي‌دريغ بريتانيا براي عملي ساختن كودتا سخن گفته بود.

دولت‌آبادي صريحا از قول سردار سپه نوشته است كه او در حضور عده اي از سلطنتي ها از جمله  فروغي چنين اظهار داشته: ...خود مرا انگليسي‌ها روي كار آوردند؛ ولي وقتي روي كار آمدم به وطنم خدمت كردم. همين مطلب را هم دكتر مصدق با كمي اختلاف بدين عبارت گفته است : «...به خاطر دارم كه سردار سپه نخست‌وزير، در منزل من با حضور مرحومان مشيرالدوله و مستوفي‌الممالك و حاج ميرزا يحيي دولت‌آبادي و آقايان مخبرالسلطنه و تقي‌زاده و علاء اظهار كرد مرا انگليسي‌ها آوردند ولي ندانستند با چه كسي سروكار دارند».[17]

3. كميته ي انگليس زرگنده

كودتاي سوم اسفند بدون مساعدت و حمايت نيروهاي داخلي و خاصه كميته‌ي زرگنده و اعضاي آن كه همواره با سفارت انگليس مرتبط بودند محقق نمي‌شد. ميرزا كريم‌خان رشتي كه يكي از مرموزترين اعضاي كميته‌ي زرگنده است، صريحا به نقش واسطه‌گري خود ميان سفارت انگليس و رضاخان اشاره كرده است.[18]

بدين ترتيب براي صاحب منصبان انگليسي تقاضاي ده قطعه نشان شير و خورشيد و براي ژنرال آيرونسايد نيز نشان درجه اول شير و خورشيد با حمايل سبز تقاضا مي‌شود كه دولت به پاس عملي شدن كودتا به آنها اعطا نمايد.[19]

4. اعتراف غربي ها و وابستگان ديگر كشورها:

اميل لوسوئر[20] در تأييد و اثبات نقش انگليسي‌ها در راه‌اندازي كودتاي 1299 مي‌نويسد[21]: «قزاق‌ها از قزوين كه مهمترين پايگاه نيرهاي نظامي انگليس در شمال ايران است، به راه افتادند. در اين شهر كه همه چيز، حتي نام خيابان‌ها انگليسي‌ است، به چه كسي مي‌خواهند بقبولانند كه مقامات ايراني و صاحبان قدرت از حركت بيش از 2500 نفر نظامي مسلح و مكمل بي‌خبر بوده‌اند.؟ و يا از نيات واقعي ايشان اطلاع نداشته‌اند؟ و يا اين كه نتوانسته‌اند جلوي اجراي نقشه‌‌هاي ايشان را بگيرند؟ از اين مهمتر و جالب‌تر اين‌كه چند روز پيش از حركت شورشيان به سمت تهران سه هزار سرباز انگليسي به قزوين فراخوانده شده بودند تا خلاء ايجاد شده از حركت قزاق‌ها را پر كنند. ديكتاتور به گرفتن دستورالعمل از سفارت انگليس ادامه مي‌دهد. او هيچ چيز را پنهان نمي‌كند.»[22]

دنيس رايت،[23] نيز قرارداد استعماري و ايران بر بادده (1919)‌ (وثوق‌الدوله كاكس)‌ را روياي ديرين لرد كرزن مي‌خواند اما انعقاد آن را در بدترين شرايط زماني مي‌داند : به راستي كرزن نمي‌توانست براي مطرح ساختن و اجراي نقشه‌اي كه از ديرباز بدان دل بسته بود زماني نامساعدتر از اين انتخاب كند.....[24] بنابراين دست انگليس وعوامل او در طرح كودتا كه درنهايت منجر به قدرت رسيدن رضا خان بود آشكاروغير قابل  انكار است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. طرحي نو در تبيين انقلاب اسلامي، از سه نويسنده : علي ملكي و..

2. تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس در دوره‌ي رضا شاه، ترجمه‌ي علي‌اصغر بيات.

3. دنيس رايت و مآموريت او در ايران/ محمد علي موحد.

پي‌نوشت‌ها:

[1]. رك :مهدي ملك زاده ، تاريخ مشروطيت ايران.

[2]. فوران، جان؛ مقاومت شكننده، ترجمه‌ي احمد تدين، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، 1383، چاپ پنجم، صص 302و 301.

[3]. آيرونسايد، سرادموند؛ خاطرات سري آيرونسايد، تهران، رسا، چاپ اول، 1373،صص 203-240.

[4]. همان.

[5]. فوران، جان؛ پيشين.

[6]. شيخ الاسلامي، جواد؛ قتل اتابك و شانزده مقاله‌ي تحقيقي ديگر، تهران، كيهان، چاپ دوم، 1368، ص 286.

[7]. همان ،آيرونسايد، سرادموند.

[8]. كدي، نيكي؛ ريشه‌هاي انقلاب ايران، ترجمه‌ي عبدالرحيم گواهي، تهران، قلم، چاپ دوم، 1377، ص 138.

[9]. كدي، نيكي؛ ايران دوران قاجار و بر آمدن رضاخان، ترجمه‌ي مهدي حقيقت‌خواه، تهران، ققنوس، چاپ اول، 1381، ص 137.

[10]. مدني، سيد جلال‌الدين؛ تاريخ تحولات سياسي و روابط خارجي ايران، تهران، پايدار، چاپ اول، 1376، جلد سوم، ص 219.

[11]. مكي، حسين؛ تاريخ بيست ساله‌ي ايران، تهران، علمي، 1380 ، جلد اول ، صص 150 ـ 154.

[12]. مدني، سيد جلال‌الدين؛ تاريخ سياسي معاصر ايران، قم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه‌ي مدرسين حوزه‌ي علميه‌ي قم، چاپ اول، 1361، جلد اول، ص 98.

[13]. آيرونسايد، سرادموند؛ پيشين.

[14]. زرگر، علي‌اصغر؛ تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس در دوره‌ي رضا شاه، ترجمه‌ي كاوه بيات، تهران، نشر پروين، چاپ اول، 1372،، ص 69.

[15]. فردوست، حسين؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، تهران، اطلاعات، چاپ چهارم، 1371، ج 1، ص 82.

[16]. دولت‌آبادي، يحيي؛ حيات يحيي، تهران، ابن سينا، 1331، ج 4، صص 151و 227.

[17]. مكي، حسين؛ پيشين، پاورقي ص 164.

[18]. فردوست، حسين؛ پيشين، ص 83.

[19]. سند شماره‌ي 4، از مجموعه اسناد پهلوي‌ها ج 1.

[20]. اميل لوسوئر فرانسوي كه در آن دوران مدرس اقتصاد و حقوق سياسي در ايران بوده است.

[21]. اميل لوسوئر، زمينه‌چيني‌هاي انگليس براي كودتاي 1299، ترجمه: ولي‌الله شادان، تهران، اساطير، 1370، ص 27 و 134 – 135.

[22]. لوسوئر، اميل؛ زمينه‌چيني‌هاي انگليس براي كودتاي، ترجمه‌ي ولي‌الله شادان، تهران، اساطير، چاپ اول، 1373، صص 141ـ 142.

[23]. ديپلمات انگليسي است كه طي دو دهه پنجاه و شصت ميلادي در روابط انگلستان با ايران نقش داشت. دنيس رايت نويسنده چند كتاب و انبوهي از مقالات در مورد روابط ايران و انگلستان است از آثار معروف وي مي‌توان از دو كتاب انگليسي‌ها در بين ايرانيان(1977)و ايرانيان در بين انگليسي‌ها  (1985))نام برد.

[24]. دنيس رايت، انگليسي‌‌ها در ميان ايرانيان، تهران امير اميركبير، بي تا ، ص 206.

شبکه تولید و جریان‌سازی سیاسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید